(23)
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(25)
نماز توجه به خداست. توجه به غیر خدا شرک است ولی در عین حال به ما میگویند در نماز بگو السَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِاللهِ الصّالِحینَ سلام بر ما، سلامت بر ما و بر جمیع بندگان شایسته خدا. اعلام صلح و صفا با همه بندگان صالح خدا میکنی. به قول امروزیها اعلام همزیستی مسالمت آمیز با همه افراد شایسته میکنی. در حال نماز میگویی من با هیچ بنده شایستهای سر جنگ ندارم چون اگر با بنده شایستهای سر جنگ داشته باشم، خود ناشایستهام.
ممکن است بگویید: «السَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِاللهِ الصّالِحینَ با روح عبادت- که حضور قلب به خداست- ارتباطی ندارد.» ولی در اسلام روح و پیکر عبادت با مسائل تربیتی آمیخته است. نماز ضمن اینکه مرکب تقرّب پروردگار است، مکتب تربیت هم هست. با اینکه از نظر مسائل معنوی هرچه انسان خودش و دیگران را فراموش کند بهتر است، اما از نظر اجتماعی فراموش نکردن دیگران لازم و ضروری است.
استاد مطهری، آزادی معنوی، ص101
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(24)
یکی دیگر از جهاتی که سبب حسن پذیرش قرآن در میان مردم میگردید جنبه ادبی و هنری فوقالعاده قوی آن بود که از آن به «فصاحت و بلاغت» تعبیر میشود. جاذبه ادبی شدید قرآن باعث میشد مردم توجهشان به آن جلب شود و آن را به سرعت فرا گیرند و اما برخلاف سایر کتابهای ادبی نظیر دیوان حافظ و اشعار مولوی که علاقهمندان به دلخواه در آن دست میبرند تا آن را به خیال خود کاملتر کنند، احدی به خود اجازه دست بردن در قرآن را نمیداد زیرا بلافاصله این آیه: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَینا بَعْضَ الْاقاویلِ. لَاخَذْنا مِنْهُ بِالْیمینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ» «1» و آیات دیگری که عظمت دروغ بستن بر خدا را آشکار میکند، در ذهنش نقش میبست و از این امر منصرف میشد.
_____________________
(1). حاقّه/ 44- 46. [و اگر محمّد(ص) به دروغ سخنانی به ما نسبت میداد، محققاً او را به قهر و انتقام برمیگرفتیم و رگش را قطع میکردیم.]
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
شما وقتی به علی بن ابی طالب علیه السلام از یک نظر نگاه کنید، میبینید یک عابد و اول عابد دنیاست به طوری که عبادت علی میان همه ضرب المثل میشود، آن هم نه عبادتی که فقط خم و راست بشود، بلکه عبادتی که سراسر جذبه است، سراسر شور است، سراسر عشق است، سراسر گریه و اشک است.
بعد از اینکه علی از دنیا رفته است، مردی به نام ضِرار با معاویه روبرو میشود
معاویه میداند که او از اصحاب علی است، میگوید: میخواهم علی را که با او بودی برای من توصیف کنی. خود معاویه از هرکس دیگر علی شناستر بود ولی در عین حال این کار را دوست داشت، چون در ته دلش به علی ارادت داشت و حال آنکه به روی او شمشیر میکشید. بشر یک چنین موجودی است. به علی اعتقاد داشت، همان طوری که شیطان به آدم اعتقاد داشت، ولی در عین حال از هیچ جنایتی درباره او کوتاهی نمیکرد. ضرار یکی از مشاهدی که علی را دیده بود برای معاویه نقل کرد، گفت: در یک شبی من علی را در محراب عبادتش دیدم «یتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیمِ وَ یبْکی بُکاءَ الْحَزین» مثل آدمی که مار او را زده باشد، در محراب عبادت از خوف خدا به خود میپیچید و مثل یک آدم غرق در حزن و اندوه میگریست و اشک میریخت، مرتب میگفت آه آه از آتش جهنم. معاویه گریهاش گرفت و گریست.
آزادی معنوی(صفحه80)
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(22)
انسان وقتی بخواهد عیبجویی کند، یک وقت خیلی صریح و قاطع با زبان حرفش را میزند. یک وقت نه، در مقابل طرف که هست وقتی که او در چشمهایش نگاه میکند با تواضع با او حرف میزند که مخلص شما هستیم، حضرتعالی چنین و... تا او رویش را آن طرف میکند شکلک درمیآورد، تقلید او را میکند. این هم خودش از حقارت و پستی است. یک مرد و یک انسان که شخصیت داشته باشد [چنین نمیکند.] اولاً خود غیبت کردن پشت سر مردم علامت بیشخصیتی است.
استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 8، ص265
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(21)
مسئلهای میان علما مطرح است و آن این است که آیا علم فقط مقدمه عمل است، ارزش علم ارزش ذاتی نیست، فقط ارزش مقدّمی است، علم فقط تا آن حد خوب است که انسان را در عمل موفق کند، یا علم ارزش ذاتی هم دارد؟ اتفاقاً در معارف اسلامی جزء مسلّمات یکی این مسئله است که علم باید برای عمل باشد، ولی در عین حال میان علمها تفکیک شده است. علمهای جزئی فقط آن وقت ارزش دارد که در عمل به درد انسان بخورد. اگر در عمل به کار نیاید باری است به دوش ذهن انسان. مثل همین که ما بدانیم نادر شاه در لشکر کشی که به هند کرد در
فلان شهر وقتی میخواست بخوابد در کجا خوابید. یا مثل خیلی سؤالها که افراد میپرسند، مثلا اسم مادر حضرت موسی چه بوده است؟ پیغمبر فرمود: اینها علم نیست فضل است، چیزی است که اگر آدم بداند اثری ندارد، نداند هم ضرری به آدم نمیزند. اما علم آنجا که به معارف و شناخت مربوط میشود و دید انسان را نسبت به جهان تغییر میدهد، ارزشش مافوق عمل است. البته نه اینکه برای عمل مفید نیست، برای عمل خیلی مفید است ولی ارزش آن تنها برای عمل نیست. اگر ما فرض کنیم در عمل هم تأثیر نداشته باشد انسان آفریده شده است از جمله برای اینکه جهان را خوب، صحیح و درست بشناسد و غلط نشناسد. اگر انسان جهان را درست بشناسد خودش درست است و اگر غلط بشناسد خودش غلط میشود، اصلا وجودش غلط میشود.
استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص152
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(20)
قرآن میگوید همیشه در طول تاریخ حق و باطل وجود داشته و این نزاع، ناشی از طبیعت بشر است؛ چون بشر موجودی است دو طبیعتی و دو سرشتی، موجودی است که- به تعبیری که در اخبار و روایات ما آمده است- خدای متعال در آن شهوت و عقل را ترکیب کرده است.
ولی در عین حال از نظر قرآن در این نزاع در طول تاریخ، غلبه با خیر است، عدل و نور بقا دارند و ظلمت و شر موقتاند. قرآن مجید معیار را همچون مارکس مالکیت قرار نمیدهد بلکه برای ایمان و مایههای روحی و فطری اصالت قائل است؛ یعنی قرآن نمیگوید که دین و مذهب و اخلاق همیشه ملعبه ثروت بودهاند، و به شدت این نظر را رد میکند. و البته احیاناً قدرت و ثروت توانستهاند در مذهب تأثیر بگذارند و بدعت و تحریف به وجود آورند، ولی متقابلًا بیشتر مذهب توانسته به عنوان یک عامل قوی و نیرومند در سرنوشت بشر مؤثر باشد.
اصالت از آنِ حق است
از نظر قرآن مجید، شر و باطل اصالتی ندارد بلکه زائدهای است که به طفیل حق پیدا میشود. مثل سایه و نور یا ظلمت و نور که هر دو هستند ولی ظلمت در مقابل نور اصالتی ندارد؛ یعنی ما دو واقعیت نداریم که از دو منشأ مختلف سرچشمه گرفته باشند، یکی نور باشد دیگری ظلمت،
بلکه اصلْ نور است و آنجا که نور نیست ظلمت است نه اینکه آنجا که نور نیست چیز دیگری ضد نور وجود دارد. ظلمت همان نبودن نور است.
و یا نظیر مسئله سلامت و بیماری است، به این معنا که اگر بدن انسان بخواهد سالم باشد بایستی در آن تعادل برقرار گردد؛ یعنی مثلًا گلبولهای سفید خونش از مقدار معین نه بیشتر باشد و نه کمتر، و همچنین گلبولهای قرمز خونش، اوره خونش، فشار خونش. مرض چیزی نیست جز نبودن سلامتی و آنچه که در بدن انسان اصل است همان تعادل و سلامتی است و اگر در اثر نامیزانی طبایع مرضی پیش آمد خواه ناخواه به اصل اولیه که سلامتی باشد برخواهد گشت
استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 2، ص111
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(19)
وجود خود انسان برای انسان حکم عینکی را دارد که از پشت آن عینک میبیند، که عینک به هر رنگ باشد انسان اشیاء را به همان رنگ میبیند. به همین جهت آدمهای بد، بدبیناند. افرادی که در وجودشان و در شخص خودشان جز بدی و بدخواهی و کینهتوزی و سبعیت نمیبینند، امکان ندارد که باور کنند در دنیا انسانی هم هست که ملکات انسانیت در او وجود دارد. این گونه اشخاص حتی به پیغمبران بدبیناند، به مردان بسیار متقی بدبیناند و به همه مردم دنیا. میگوید:
هر که را افعالِ دام و دد بود;;;;;;;; بر کریمانش گمان بد بود
هر که خودش بد باشد، بد گمان به مردان خوب هم هست. مثالی ذکر میکند میگوید: آدم وقتی که دور خودش بچرخد و چندین دورِ سریع بزند، مخصوصا اگر تمرین نداشته باشد، وقتی که بایستد، این جور حس میکند که تمام اشیاء دارند به دور او میچرخند در صورتیکه اشیاء به دور او نمیچرخند، او سرش به اصطلاح ما چرخ خورده است و خیال میکند دنیا دارد به دور او میچرخد. میگوید:
گر تو برگردی و برگردد سرت;;;;;; ;;;;;; ;خانه را گردنده بیند منظرت
استاد مطهری، خدا در اندیشه انسان، ص12
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(18)
حدیثی دیدم در شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید که روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به میان اصحاب صفّه «1» رفتند. یکی از آنها گفت: یا رسول الله! من در نَفْس خودم این حالت را احساس میکنم که اصلًا تمام دنیا و مافیها درنظر من بیقیمت است. الآن در نظر من طلا و سنگ یکی است، یعنی هیچ کدام از اینها نمیتواند مرا به سوی خودش بکشد. نمیخواهد بگوید که استفاده من از طلا و از سنگ یک جور است؛ بلکه قدرت طلا و قدرت سنگ در اینکه من را به سوی خودش بکشاند یکی است. رسول اکرم نگاهی به او کرد و فرمود: «اذاً انْتَ صِرْتَ حُرّاً حالا من میتوانم به تو بگویم که مرد آزادی هستی.»
پس واقعاً آزادی معنوی خودش یک حقیقتی است.
-----------------------------
(1) اصحاب صفّه عدهای از فقرای اصحاب پیغمبر بودند که از اهل مدینه نبودند، از مهاجرین بودند و ثروتی نداشتند، زن و زندگی نداشتند. پیغمبر اکرم برای اینها اول در داخل مسجد مدینه یک جایی قرار داد ولی بعد دستور الهی رسید که مسجد جای خوابیدن و این چیزها نیست. پیغمبر اکرم محل آنها را در یک سکویی پهلوی مسجد قرار داد که الآن هم کسانی که به مدینه طیبه مشرف شدهاند میدانند که در شمال خانه حضرت زهرا علیها السلام سکویی هست که الآن خواجهها مینشینند. این همان محل اصحاب صفّه است. در میان اصحاب صفّه بسیاری از اکابر و بزرگان بودهاند.
آزادی معنوی(صفحه32)
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(17)
شما در جهان یک شخصیت حماسی مانند شخصیت حسین بن علی از نظر شدت حماسی بودن و از نظر علوّ و ارتفاع حماسه یعنی جنبههای انسانی نه جنبه قومی و ملی، پیدا نخواهید کرد. حسین سرود انسانیت است، نشید انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد، و به جرأت عرض میکنم که نظیر ندارد. شما در دنیا حماسهای مانند حماسه حسین بن علی پیدا نخواهید کرد، چه از نظر قدرت و قوّت حماسه و چه از نظر علوّ و ارتفاع و انسانی بودن آن، و متأسفانه ما مردم این حماسه را نشناختهایم.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص18
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری
(16)
اما نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است. تفاوتی که میان مکتب انبیاء و مکتبهای بشری هست در این است که پیغمبران آمدهاند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند، و آزادی معنوی است که بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد.
تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست، بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست. و این است درد امروز جامعه بشری که بشر امروز میخواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمیرود؛ یعنی نمیتواند، قدرتش را ندارد، چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت، انبیاء، دین، ایمان و کتابهای آسمانی نمیتوان تأمین کرد.
حال ببینیم آزادی معنوی یعنی چه. انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگونی است. در وجود انسان هزاران قوه نیرومند هست. انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد، جاهطلبی و افزونطلبی دارد. در مقابل، عقل
دارد، فطرت دارد، وجدان اخلاقی دارد. انسان از نظر معنا، باطن و روح خودش ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن است یک آدم برده و بنده باشد؛ یعنی ممکن است انسان بنده حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد، اسیر خشم خودش باشد، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممکن است از همه اینها آزاد باشد
استاد مطهری، آزادی معنوی، ص17