سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته های معنوی

نظر

 

همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً

فرقان/71

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که مرتکب گناهانی چون شرک ، قتل و زنا نمی شوند که هر کس چنین کند با کیفر اعمالش روبرو می شود ، مگر کسانی که توبه کنند)

و هرکس توبه نماید (وپس از آن) عمل صالح انجام دهد ، به سوی خدا بازگشت نیکویی نموده است

  • توبه و عمل صالح
  • همانگونه که در آیه پیشین گفته شد توبه به معنای پشیمانی بر گناه ، تنها یک مرحله ی از بازگشت است ، مرحله ی بعد که توبه را کامل می کند آن است که انسان به انجام عمل صالح وشایسته بپردازد تا هم جبران خطایی باشد که انجام داده و هم عمل صالح باعث شود ، آثار گناه که بر روح او بر جای مانده با عمل نیک زدوده شود ، از این رو در این آیه نیز بر انجام عمل صالح پس از توبه تأکید می گردد ، تا هم عقوبت بر گناه را از او بردارد و هم ثواب وپاداش را برای او فراهم نماید .(1)

پرسش : چرا قرآن کریم بر انجام عمل صالح پس از توبه تأکید می ورزد ؟

پاسخ : زیرا انسان با عمل صالح می تواند به جبران گناهان خود پرداخته و آثارگناه را از دل و جان خود پاک نماید .

-------------------------

1-(ماحیاً للعقاب ، محصلاً للثواب) بحارالأنوار ج : 66 ص : 261

 


نظر

همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

 

إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً

(فرقان/70)

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که مرتکب گناهانی چون شرک ، قتل و زنا نمی شوند که هر کس چنین کند با کیفر اعمالش روبرو می شود)

مگر کسانی که توبه نموده و ایمان آورند و عمل صالح و شایسته انجام دهند (که در این صورت) خداوند بدی های آنان را تبدیل به نیکی می نماید وخداوند آمرزنده ی مهربان است

توبه و ایمان

  • درآیه ی فوق از سه مقوله ی ارزشمند سخن به میان آمده :
  • اوّل از توبه که نشان دهنده ی لطف و عنایت خداوند نسبت به بنده ای است که گناهی انجام داده و خداوند درب خانه ی خود را به روی او نبسته و با قرار دادن توبه ، راهی برای بازگشت او قرار داده است ، امام علی علیه السلام  چهار مرحله را برای توبه بیان می فرمایند : 1-پشیمانی قلبی  2-آمرزش خواهی با زبان  3- با اعضای بدنش(دیگر)گناه نکند   4-قصد عدم بازگشت به گناه (1)
  • دوّم ایمان آوردن که بر اساس آن کسی که گرفتار کفر وشرک شده از آن توبه نموده و به خداوند یکتا ، ایمان می آورد ، امام علی علیه السلام می فرمایند: ایمان ، کفر را محو و نابود می کند (2)
  • سوم عمل صالح است ، به این معنا که توبه وایمان به تنهایی کافی نیست وپس ازآن ، بنده ی مؤمن نیازمند عمل است ولازم است خطا های خود را با انجام نیکی ها ، جبران نماید ، امام علی علیه السلام می فرمایند: ایمان و عمل صالح دو برادر همراه و دو رفیق و دوستی می باشند که از یکدیگر جدا نمی شوند و خداوند یکی را بدون دیگری نمی پذیرد (3)
  • لطف دیگری که خداوند نسبت به بنده ی توبه کار ، مؤمن و صالح خویش دارد آن است که بدی هایی را که مرتکب شده ، تبدیل به نیکی می کند ، و لطف و رحمتی بالاتر از این تصور نمی شود که بنده ی خطاکاری که توبه واقعی نموده به این مقدار مورد عنایت پروردگار خویش قرار گیرد که در روز قیامت در نامه ی عملش بجای بدی ، نیکی را ثبت کرده باشند  ، واین موضوع در حقیقت تشویق انسان به توبه وبازگشت از مخالفت خداوند به اطاعت وفرمانبری می باشد .

پرسش : در چه صورتی خداوند بدی های اعمال انسان را به نیکی تبدیل می نماید ؟

پاسخ : در صورتیکه انسان از گناهان خویش توبه نموده واز شرک وکفر به ایمان رجوع کند و با اعمال صالح بدی های خود را جبران نماید .

--------------------

1-( ألتّوبة ندم بالقلب و استغفار باللّسان و ترک بالجوارح و اضمار أن لا یعود) غررالحکم

2-(الکفر یمحاه الأیمان) غررالحکم

3-( الایمان و العمل اخوان توأمان و رفیقان لا یفترقان لا یقبل اللَّه احدهما الّا بصاحبه) غررالحکم

 


نظر


همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهاناً

(فرقان/69)

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که مرتکب گناهانی چون شرک ، قتل و زنا نمی شوند که هر کس چنین کند با کیفر اعمالش روبرو شود و)

 در روز قیامت عذاب او دو برابر گردد و با حالت خواری در آن جاودانه باشد

شدت عذاب


  • اگر در قرآن کریم در مورد برخی از گناهان از عذاب و یا شدت گرفتن عذاب سخن به میان می آید ، برای تأثیرِ باز دارنده ی آن است ، به تعبیر دیگر کسیکه به دنیای دیگر و کیفری که ممکن است گریبانگیر انسان شود اعتقاد داشته باشد  ، برای آنکه دچار آن نشود سعی می کند با پرهیز از گناهان ، خود را از آن دور نماید و خود را محروم از رحمت الهی و نعمت هایی که در جهان آخرت برای مؤمنان است نگرداند .

پرسش : چرا در قرآن کریم از شدت عذاب در مورد برخی از گناهان سخن به میان می آورد ؟

پاسخ : قرآن کریم برای اینکه قبح و زشتی برخی از گناهان را بیان کند ، از سختی وشدت عذابی که برخی از گناهان در دنیا و آخرت دارد سخن می گوید ، تا از این طریق انسان ها را با تأکید  بیشتری از این گناهان باز دارد .


 


نظر


همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاما   …

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که)

 ... زنا نمی کنند و هر کس چنین کند با کیفر عملش روبرو خواهد شد


هشتم : پرهیز از ارتباط نامشروع


  • انسانی که به خداوند ایمان دارد ، در تمام رفتارهای خویش تابعِ دستورات الهی وکسب رضایت خداوند می باشد و از کاری که بر خلاف خواست و خوشنودی خداوند است پرهیز می کند ، انسان مؤمن می داند که اگر خداوند او را از انجام کاری نهی نموده و باز داشته است ، آن کار برای او زیان بار است ، ولی خواست خداوند را بر تمایلات و میلِ شخصی خود ترجیح می دهد هر چند ممکن است بنده از علت تحریم آن کار بی خبر بوده باشد ،.
  • انسانی که به مرحله ی تقوا و پرهیزکاری دست نیافته ، و هنوز نفسِ سرکش خود را مهار نکرده ، ممکن است در برابر تمایلاتِ غریزی خود قدرت صبر وشکیبایی نداشته باشد و در برابر وسوسه ی شیطان ، به راحتی خود را به گناه آلوده نماید . ارتباط نا مشروع (زنا) از جمله ی گناهانی است که از طرفی ، نفس امّاره ی انسان بر اساسِ کشش غریزی به آن تمایل دارد  و از سوی دیگر وسوسه های بیرونی و جلوه گری برخی از افراد در دامن زدن به آن مؤثر خواهد بود .
  • خداوند خواسته است انسان ، نیازهای طبیعی وغریزی خویش را از راهی مناسب ومشروع برطرف نمایند ، لذا در این مورد برای تامین نیاز غریزی ، مسیر ازدواج را قرار داده و انسان ها را به انجام آن ترغیب وتشویق نموده است و در اقدام به آن آداب و رسومی خاص و نیز خیر و برکت و ثواب قرار داده است ، و درنقطه مقابل ، رابطه ی نا مشروع (زنا) را تحریم نموده و بندگان خویش را از آن باز داشته است و آن را از گناهان بزرگ به شمار آورده است  و خیر وبرکت را از اینکار برداشته و نکبت و بدبختی را درآن باقی گذاشته است و در صورت آلوده شدن به آن ، انسان را به توبه و بازگشت از اینکار توصیه نموده است .
  • خداوند در قرآن کریم حتی از نزدیک شدن به زنا ، نهی نموده چه برسد به اینکه آن را انجام دهند و آن را عملی زشت و بد راهی اعلام نموده است (وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلا) (1) زیرا مقصود از نزدیک شدن به این عمل ، تهیه مقدماتی است که انسان را به انجام آن می رساند ، و ارتباط با جنس مخالف ، خارج از حدود و حریمی که خداوند برای آن در نظر گرفته ، انسان را در معرض این گناه در می آورد و امروزه به علت گسترش رسانه های مختلف دیداری و شنیداری وتبلیغات مسمومی که در آن تحقق دارد واز سوی دیگر عادی شدن روابط با جنس مخالف و از بین رفتن قبح آن ، زمینه برای این گناه ، فراهم تر از گذشته شده است و متأسفانه گاه مشاهده می شود که چنین رفتاری را نوعی روشنفکری به حساب آورده و افراد پاک دامن را افرادی ساده  و بی تجربه معرفی ، واز این راه نسل جوان را به داشتن چنین روابطی تشویق می نمایند و گاه برای آن توجیهات علمی نیز می تراشند .!
  • در هر صورت ارتکاب این سه عمل یعنی شرک به خداوند و قتل و آدم کشی و زنا ، در پیشگاه خداوند کیفر سختی خواهد داشت که اگر انسان از آن بازگشت نکند و گناه خود را جبران نکند با کیفر آنها روبرو گردیده و وبال این اعمال گریبانگیر او خواهد شد .

پرسش : مقصود از نزدیک نشدن به زنا چیست ؟

پاسخ : مقصود آن است که انسان از کاری که ممکن است او را به زنا دچار نماید دوری کند ،  مانند رابطه داشتن با جنس مخالف بدون اینکه حریم های الهی را در آن مراعات کند و یا لمس و نگاه شهوت آلود و خلوت نمودن با جنس مخالف که او را در معرض چنین گناهی در می آورد .

---------------------

1-اسراء/32


 


نظر

 

همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

 ... وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ...

(فرقان/68)

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که)

هیچ فردی را که کشتن او حرام است به قتل نمی رسانند جز به حق (مانند قصاص)

هفتم : نهی از انسان کشی

  • خداوند برای خون انسان ها احترام قائل شده وخون ریزی و آدم کشی را تحریم نموده وجایز ندانسته است ، وحتّی کشتن انسان ها (نفس محترم) را از گناهان بزرگ به شمار آورده است (1) قرآن کریم در مورد کشتنِ انسان ها می فرماید : کسیکه انسان  بی گناهی را می کشد ، گویا تمام انسان ها را کشته است و کسیکه انسانی را از مرگ رهایی می بخشد گویا تمام انسان ها را زنده نموده است . (2)
  • و اینکه کشتن انسانی مانند کشتن همه ی انسان ها به شمار آمده ، به این جهت است که با کشتن یک نفر ، حرمتِ تمام خون ها نادیده گرفته شده و کشتن انسان ها ، سنّت (3) گردیده  و انسان ها جرأت به کشتن یکدیگر نموده اند (4) و از سوی دیگر کسیکه باعث زنده ماندن فردی از طریق عفو و گذشت یا ایجاد مانعی از کشتن او و یا رهایی او از اموری که به کشتن او منجر می گردد ، شود ، گویا همه ی مردم را زندگی بخشیده (5) زیرا حرمت خون انسان ها را پاس داشته ، و نجات انسان ها را سنّت (6) نموده است .
  • در برخی روایات در مفهوم کشتن و زنده نمودن ، توسعه داده شده و آن را شامل مرگ و زندگی معنوی نیز به شمار آورده اند ، از این رو ، کشتن گاه به مرگ معنوی نیز اطلاق شده است ؛ مانند گمراه کردن انسان ها از راه راست ،  وگاه زنده کردن انسان ها به زنده شدن معنوی نیز اطلاق گردیده است ، مانند اینکه انسانی را از گمراهی نجات داده و او را به راه راست هدایت نمایند .(7)

پرسش : چرا کشتن یک انسان همانند کشتن همه انسان ها به شمار آمده است ؟

پاسخ : زیرا با کشتنِ یک انسان ، احترامِ خون انسان ها از بین رفته است ، و با کشتن انسان ِ بی گناه ، روشی ناپسند ، پایه گذاری شده است ، وانسان ها به کشتن یکدیگر جرأت پیدا کرده اند .

---------------------

1- الکافی ج : 2 ص : 280

2-مضمون آیه 32 سوره مائده

3-سنت بدی را پایه گذاری کرده است

4-تفسیر الصافی، ج‏2، ص: 30

5- همان

6-روش نیکی را بنیان نهاده است

7-البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 281

 


نظر

 

 همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر...

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که)

با خداوند معبود دیگری را نمی خوانند (نمی پرستند)

ششم : پرهیز از شرک

  • یکی از ویژگی های بندگان شایسته ی خداوند را باید در اعتقاد و باور آنان جستجو نمود ، و آن ویژگی ؛ اعتقاد آنان به توحید و یکتایی خداوند است ، زیرا اعتقاد آنان به توحید ، به افکار و رفتار آنان جهت داده و باعث می شود اعمال و رفتار خویش را با انگیزه ی الهی انجام داده و با عمل خویش فقط به دنبال کسب رضایت او باشند و خواست و رضایت غیر از او را بر خواسته ی خداوند ترجیح ندهند .
  • از سوی دیگر با اعتقاد به توحید لازم است انسان عمل خویش را خالصانه برای خداوند به انجام رساند و از مسیر اخلاص وعبودیت الهی منحرف نگردد ، و با پذیرش این موضوع ، انسان نه تنها به پرستش غیر او نمی پردازد بلکه تلاش می کند از ریا کاری و تظاهر و دوریی فاصله بگیرد و هیچگاه به جای امید و دلبستن به خداوند ، به مخلوقات او دل بسته و امیدوار نمی باشد ؛  زیرا می داند غیر او از خود چیزی ندارد و هر کس و هر چیز اگر اثری دارد ، آن اثر را خداوند به او داده است .
  • همانگونه که گفته شد اخلاص ، ریشه در اعتقاد انسان به توحید دارد ، و این اعتقاد باعث تربیت واصلاح فکر و رفتار انسان خواهد شد وحتی بر تمایلات و خواستِ قلبیِ آدمی نیز تاثیر گذار است ، و رعایت آن موجب می گردد ، انسان به مراحل بالایی از خلوص دست یابد ، در این راستا در سخنی از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده که : زمانی انسان به حقیقت اخلاص می رسد که اگر عملی را برای خداوند انجام داد ، دوست نداشته باشد که از او تعریف وتمجید نموده و اورا ستایش کنند . (1)

پرسش : ریا چگونه با شرک ارتباط پیدا می کند ؟

پاسخ : یکی از مراتب شرک آن است که انسان خواست و رضایت غیر خداوند را بر خواست ورضایت الهی ترجیح دهد و غیر خداوند برای او مهمتر از خداوند باشد ، از این رو کسی که ریا می کند در حقیقت به دنبال توجّه غیر خداوند و کسب رضایت وخشنودی او می باشد واین هم مرحله ای از شرک می باشد (شرک خفی)

----------------------

1-(إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِخْلَاصِ حَتَّى لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلٍ لِلَّهِ -مستدرک‏ الوسائل  ج   1  ص 100)

 


نظر

 

همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً

(فرقان/67)

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که)

در هنگام انفاق ، نه اسراف کنند و نه سختگیرند و در میان این دو ، راه میانه را پیش گیرند

پنجم : میانه روی

  • انسان برای ادامه ی زندگی خود نیازمند کسب در آمد و هزینه کردن آن برای نیازهای مختلف خود می باشد ، امّا با این حال ، درست و بجا هزینه نمودن نیازمند دانش ، تجربه وآگاهی از موارد مصرف است که نمی توان گفت همه ی افراد جامعه از این موضوع آگاهی واطلاع لازم را دارند ، لذا این نا آگاهی ، موجب می شود که انسان دچار افراط وتفریط در امر مخارج خود گردد ، از این رو ،گاه در خرج کردن زیاده روی نموده و در جایی که نباید هزینه کند ، خرج می کند و گاه در جایی که باید هزینه نماید ، کوتاهی می نماید واز این کار خود داری می نماید و به اصطلاح بخل می ورزد .
  • بر این اساس میانه روی و راه اعتدال را پیمودن ، یک فضیلت و ارزش رفتاری برای انسان محسوب می شود که شایسته است انسان از موارد و جزئیات آن در زندگی خود آگاه شده وآن را بکار بندد ، گرچه میانه روی اختصاصی به انفاق نداشته و در تمام رفتار های انسان می توان مصداقی برای آن پیدا نمود  و به نظر می رسد برای نهادینه شدن میانه روی در رفتار های انسان ، لازم است از دوران کودکی و در خانواده به این امر توجّه گردد تا به صورت یک عادت رفتاری برای انسان در آید .
  • در برخی از روایات مصادیقی برای این اسراف و یا سختگیری در انفاق ذکر کرده اند که آگاهی از آن مفید خواهد بود ، مثلاً در روایتی از پیامبر صلی الله علیه وآله مصداق اسراف را ، هزینه کردن در حرام معرفی نموده و مصداق سختگیری را منع و عدم پرداخت حق خداوند دانسته اند (1) ، با این توضیح که ممکن است کسی درآمد حلالی دارد ولی آن را در راه حرامی مصرف می کند که این اسراف است و یا از حق واجبی که باید بپردازد ، خود داری می کند مانند زکات وخمس که این نوعی بخل وسخت گرفتن در انفاق است .

پرسش :چرا هزینه کردن در حرام ، اسراف محسوب می شود ؟

پاسخ : اگر کسی در آمد حلالی داشته باشد و آن را صرف موضوع حرامی کند در حقیقت مال خود را هدر داده و در مورد شایسته ای آن را هزینه نکرده است لذا دچار اسراف و ضایع کردن مال خویش شده است .

----------------------

1-تفسیر الصافی، ج‏4، ص: 24


نظر

 

 همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته


وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً

إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که)

در مقام دعا از خداوند درخواست می کنند که عذاب دوزخ را از آنان دور نماید زیرا عذاب دوزخ دائمی خواهد بود

و دوزخ بد جایگاه و اقامتگاهی می باشد

(فرقان/65-66)

چهارم :برطرف شدن رنج دوزخ

  • اعتقاد و ایمان در انسان بر دو پایه ی اساسی بنیان نهاده شده که باقی مسائل اعتقادی بر اساس آن پی ریزی می شود ، یکی اعتقاد به مبدأ و دیگری باور به معاد و جهان آخرت ، بر اساس اصل اول انسان می داند تمام هستی پدید آورند ه ای دارد و بر اساس اصل دوم می داند این دنیا نا پایدار است و جهان پایداری وجود دارد که در پس این دنیای ناپایدار خواهد آمد .
  • اعتقاد به جهان ابدی  و اینکه انسان ، آثار ونتیجه ی تمام کارهای خود را در آنجا خواهد دید ، تأثیری سازنده بر افکار واعمال انسان دارد و موجب تربیت انسان و جهت گیری در رفتار آدمی خواهد بود ، به ویژه که مدت اقامت انسان در این دنیا کوتاه و موقتی بوده و شرایط این زندگی پاسخگوی تمام خواسته ها و تمایلات انسان نمی باشد ، از این رو انسان باید بگونه ای در این دنیا زندگی کند که در زندگی ابدی و آینده خود در آرامش و خوشی و رضایت به سر برد .
  • یاد آوری درد ورنجی که در جهان آخرت ممکن است دامنگیر انسان گردد ، موجب می شود انسان در این دنیا بگونه ای زندگی کند که خود را در معرض خشم و نارضایتی الهی قرار نداده  و در نتیجه ، از کارهایی که نتیجه ی ناخوشایندی در جهان آخرت به دنبال دارد ، دوری نماید ، از این رو هنگامیکه انسان در مقام نیایش با خداوند ، در خواست می کند که عذاب دوزخ را از او دور کند ، به این معنا است که هم باید از کارهایی که چنین نتیجه ای دارد پرهیز کند و هم از خداوند بخواهد که دست او را بگیرد و انسان را از مسیری که به آنجا می انجامد دور نماید.

پرسش : چرا بندگان شایسته خداوند از پروردگار خویش در خواست دوری از عذاب دوزخ را می کنند ؟

پاسخ : چنین در خواستی به این معنا است که انسانی که می خواهد از رنج دوزخ دور باشد باید از عملی که به این نتیجه می رسد دوری کند ،و علاوه از خداوند بخواهد دست او را بگیرد و او را از عذاب دوزخ رهایی بخشد  .   

 


نظر

 همگام با قرآن


صفات بندگان شایسته

 

وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که)

 شب را در حال رکوع وسجود به روز می رسانند

(فرقان/64)


سوم : شب زنده داری


  • انسان مؤمن به خاطر أنس وعلاقه ای که به ارتباط و راز ونیاز با خداوند دارد ، تنها به مقدار واجب از عبادت اکتفا نکرده و در دل شب که اکثر مردم به خواب واستراحت پرداخته اند ، از بستر خود بر می خیزد و به دعا ، تلاوت و نماز مشغول می شود و از این طریق به نیاز خود به ارتباط و نیایش با پروردگار خویش پاسخ می دهد ، انسان مؤمن ضمن اینکه به این نیاز معنوی خود توجّه می کند ، از عبادت خداوند در دل شب لذت ِمعنوی خاصی را تجربه می کند که از راه دیگر برای او قابل دست یابی نمی باشد ، از این رو خداوند این ویژگی بندگان شایسته را در قرآن باز گو می کند تا الگویی برای سایر مؤمنانی باشد که بخواهند مسیر آنان را بپیمایند و به فضیلت آنان نائل گردند .


  • از سوی دیگر کسبِ معنویت پشتوانه ا ی مطمئن ومستحکم برای انسان خواهد بود که در ناملایمات و ناکامی های روزگار، بتواند تکیه گاه او و منبعی برای انگیزش و حرکت و امید در زندگی او باشد ، این معنویت را می توان از طریق عبادت و به خصوص نمازی که در دل شب بجا آورده می شود ، بدست آورد و همواره از آثار و برکات آن در زندگی بهره مند گردید ،  علاوه بر اینکه عبادت در دل شب جایگاه معنوی انسان را نزد خداوند افزوده و مقام او را در پیشگاه خداوند بالا می برد ، امام صادق علیه السلام می فرمایند :" شرافت و بزرگی مؤمن در نمازی است که در دل شب بجا می آورد" (1)


  • از این رو  عالمان به آیه (64 فرقان) به عنوان آیاتی که دلالت بر نماز شب (2) می کند ، استدلال نموده اند (3) لذا کسانی که می خواهند در زمره ی "عباد الرحمن" در آیند ، لازم است به برنامه ی سحر خیزی و عبادت در دل شب توجّه کافی نموده و حداقل پاسی از شب را برخاسته و به این برنامه عمل نمایند و باید توجّه داشت انجام عبادت به ویژه نماز شب لطافت روحی وصفای معنوی خاصی به انسان می بخشد و زمین دل او را برای پذیرش رفتار های مثبت اخلاقی فراهم می کند که نباید از این ظرفیت معنوی وتاثیرآن بر روح آدمی غفلت ورزید .

پرسش : چرا از جمله ویژگی های بندگان شایسته به عبادت آنان در دل شب اشاره شده است ؟

پاسخ : عبادت در نیمه ی شب هر چند از جمله ی اعمال واجب نمی باشد و به عنوان یک عمل مستحبی مطرح می شود ولی در عین حال موجب صفای معنوی و لطافت روحی انسان خواهد شد و زمینه ای درونی برای کسب فضائل اخلاقی را در انسان ایجاد می نماید ، از این رو در زمره ی ویژگی های بندگان شایسته ذکر گردیده است .

----------------------------------

1-تفسیر نورالثقلین ج5 ص 337

2-نماز شب از جمله ی نماز های مستحبی می باشد که ثواب و فضیلتِ بسیاری برای آن ذکر نموده اند و مداومت بر انجام آن ، آثار وبرکات مادی ومعنویِ فراوانی را برای نماز گزار در بر خواهد داشت ، این نماز یازده رکعت می باشد که وقت بجا آوردن آن از نیمه شب شرعی تا از اذان صبح می باشد ، از این یازده رکعت ؛  هشت رکعت آن را به نیت نافله ی شب ، دو رکعت از آن به نیت نماز شفع و یک رکعت آن را به نیت نماز وتر بجا می آورند

3-بحار الانوار ج 84 ص 118

  

 


نظر

 

 همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته


...وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً

(فرقان/63)

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که) در پاسخ افراد نادان ، سخنی توأم با سلامت گویند


دوم : بردباری و  مدارا

  • انسانی که به خداوند ایمان آورده شایسته است در سایه ی پیروی از دستورات الهی ، رفتار وگفتاری ، تؤام با اندیشه و اخلاق از او صادر شود ، نه اینکه بدون تأمّل و تفکر ، حرفی را بزند و کاری را انجام دهد ، از سوی دیگر همواره افرادی در جامعه زندگی می کنند که رفتار وگفتارِآنان از روی اندیشه و فکر صحیح نبوده و نابخردانه و بدون تأمّل حرفی را به زبان جاری و رفتاری را به عمل می آورند .
  • اگر در واکنش به رفتار چنین افرادی بخواهیم ، همانند آنان رفتار کنیم ، پس ما نیز همانند آنان خواهیم بود و علاوه پاسخ دادنی مشابهِ رفتار آنان ، انسان را در معرض نزاع وتنشِ دائمی با چنین افرادی قرار می دهد و آرامش را در زندگی از بین خواهد برد ، از این رو عقل ومنطق حکم می کند در برابر چنین افرادی بردباری نشان داده به خشونت و تندی روی نیاورده بلکه با مدارا ، بردباری وگذشت از کنار آنان عبور نماییم . بدیهی خواهد بود که همواره موارد استثنایی وجود خواهد داشت که لازم است به گونه ای دیگر رفتار نمود ولی در غیر موارد استثنایی ؛ اصل کلی ، بردباری  وانعطاف پذیری خواهد بود .
  • از سوی دیگر ، بردباری نشان دادن در مقابل رفتار جاهلانه ومدارا نمودن با افراد نادان ، نمونه ای از برترین ویژگی های اخلاقی (مکارم اخلاق) به شمار آمده که بیشتر در افراد تربیت شده و خود ساخته مشاهده می گردد ،  لذا رسولخدا صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمودند : سه چیز از مکارم اخلاقی در دنیا وآخرت است : 1-از کسی که به تو ستم نموده در گذری 2-به کسی که از تو بریده ، بپیوندی (قطع رابطه نکنی) 3-وبا کسی که رفتاری جاهلانه با تو دارد ، بردباری نمایی (1)

پرسش اول : قرآن کریم چه توصیه ای به بندگان شایسته ، برای رویارویی با افراد نادان دارد ؟

پاسخ : قرآن کریم توصیه می کند که در واکنش با چنین افرادی ، بر خوردی تؤام با سلامت داشته و از خشونت و تندی با چنین افرادی پرهیز نموده و با بردباری وتحمّل با افراد نابخرد روبرو شوند .

پرسش دوم : آیا باید همیشه در مقابل افراد نادان ، بردباری و تحمّل نشان داد ؟

پاسخ : بدیهی است که در زندگی ، مواردی پیش می آید که نباید در برابر نادان ، با بردباری رفتار نمود ، ولی اینگونه موارد همیشه به عنوان استثناء مطرح می شود نه یک رفتار دائمی .

---------------------------------

1-(یَا عَلِیُّ ثَلَاثَةٌ مِنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ وَ تَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَیْک) بحارالأنوار   ج  74    ص 49    باب 3

  ‏