سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته های معنوی

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(82)

این نیروی ایمان و مذهب است که در عمق وجدان انسان چنگ می‌اندازد و انسان را تسلیم عدالت و اخلاق می‌کند. عبادت برای این است که حیات ایمانی انسان تجدید بشود، تازه بشود، طراوت پیدا کند، قوّت و نیرو بگیرد. به هر اندازه که ایمان انسان بیشتر باشد، بیشتر به یاد خداست و به هر اندازه که انسان به یاد خدا باشد کمتر معصیت می‌کند. معصیت کردن و نکردن دایر مدار علم نیست، دایر مدار غفلت و تذکر است. به هر اندازه که انسان غافل باشد یعنی خدا را فراموش کرده باشد، بیشتر معصیت می‌کند و به هر اندازه که خدا بیشتر به یادش بیاید کمتر معصیت می‌کند

 

 

آزادی معنوی(صفحه95)


[ سه شنبه 103/3/29 ] [ 11:26 عصر ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(81)

از نظر زمانی، ما در یک قطعه مخصوصی از زمان قرار گرفته‌ایم. کسانی که قبل از ما بوده‌اند از ما جدا هستند و آنهایی هم که بعد از ما خواهند آمد از ما جدا هستند. معمولًا هر کسی حداکثر پدر و پدربزرگ خودش را دیده است ولی پدرِ پدربزرگ خودش و بالاتر را ندیده است و اغلب اشخاص اسمشان را هم نمی‌دانند چیست، غیر از سادات عظام که آن هم به افتخار سیادت، نسب خودشان را حفظ می‌کنند و چه افتخار بزرگی است. دیگرِ مردم اساساً [سلسله نسب‏] خود را نمی‌دانند. هر کس دلش می‌خواهد بداند مثلًا جد پنجم او چه کسی بوده و کجا زندگی می‌کرده و چگونه انسانی بوده است ولی نمی‌داند. به طریق اولی‏ انسان در مورد نسل آینده خود نمی‌داند که آیا نوه او و نوه پسر او و نوه نوه او به دنیا خواهند آمد یا نه و اگر به دنیا می‌آیند چگونه انسانهایی خواهند بود؟ هیچ یک را انسان نمی‌داند؛ در قطعه‏‌ای از زمان قرار گرفته است، هم جداست از گذشتگان و هم جداست از آیندگان.
اما قیامت «یوم‏ الجمع» است. اولین و آخرین در یک جا و در یک ظرف گرد می‌آیند و دیگر مسئله‌ زمان در آنجا به شکلی که در دنیا مطرح است مطرح نیست و نیز مسئله‌ مکان به شکلی که در دنیا مطرح است در آنجا مطرح نیست. در دعاهای ماه رمضان، یکی از دعاهای سحر این است: «وَ إذا جَمَعْتَ الْاوَّلینَ وَ الْآخِرینَ یوْمَ ‏الْقِیامَةَِ ارْحَمْنا» خدایا! آنگاه که اولین و آخرین را در قیامت گرد می‌آوری به ما ترحم بفرما!

 

آشنایی با قرآن، ج 7(صفحه171)


[ جمعه 103/3/25 ] [ 9:11 عصر ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(80)

نوشته‌اند پیغمبر اکرم در مدینه از محلی عبور می‌کرد. گروهی از جوانان مشغول زورآزمایی بودند به این ترتیب که سنگ بزرگی را بلند می‌کردند (مثل اینهایی که هالتر برمی‏‌دارند) تا ببینند چه کسی بهتر می‌تواند آن را بلند کند. این هم مثل همه مسابقات احتیاج به داور دارد، چون گاهی دو نفر وزنه را نزدیک به یکدیگر برمی‌‏دارند. وقتی پیغمبر اکرم آمد از آنجا بگذرد، جوانان گفتند هیچ داوری بهتر از پیغمبر نیست: یا رسول الله! شما اینجا بایستید و میان ما داوری کنید که کدام‌یک از ما بهتر وزنه را بلند می‌کنیم. پیامبر صلی الله علیه و آله قبول کرد. آنها مشغول شدند. آخر کار، پیغمبر فرمود: می‌خواهید بگویم از همه شما قوی‌تر و نیرومندتر کیست؟ بله یا رسول الله! فرمود: از همه قوی‌تر و نیرومندتر آن کسی است که وقتی به خشم می‌آید، خشم بر او غلبه نکند بلکه او بر خشمش غلبه کند، و خشمْ او را در راهی که رضای خدا نیست نیندازد، بر خشم خودش مسلط شود؛ و آنگاه که از چیزی خوشش می‌آید، آن خوش آمدنْ او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضای‏ خودش، بر میل و رغبت خودش مسلط شود

 

آزادی معنوی ص237


[ چهارشنبه 103/3/23 ] [ 8:21 صبح ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(79)

یوسف صدّیق سالها نام بردگی داشت، یعنی در بازار خرید و فروش کالاها خرید و فروش می‌شد، مانند یک کالای بی‏جان دست به دست می‌گشت، از زیر دست این خارج می‌شد و زیردست دیگری قرار می‏گرفت، از این خانه به آن خانه منتقل می‌شد، مالک هیچ چیز نبود، حتی غذایی که می‌خورد و یا جامه‌‏ای که می‌‏پوشید از آنِ اربابان بود؛ اگر کار می‌کرد و محصولی از دسترنج خود تهیه می‌کرد باز هم متعلق به خودش نبود، زیرا بنده و برده هرچه کسب می‌کند به ارباب تعلق می‌گیرد.
یوسف از نظر جسمانی کاملاً برده بود، ولی همین یوسف ثابت کرد که آقاتر و آزادتر از او در همه کشور مصر وجود ندارد. محبوب و معشوق یکی از زیباترین زنان مصر واقع شد و همان یوسف غلام و برده جواب رد به آن زن زیبای جوان متشخص داد، گفت در عین اینکه از لحاظ قانون مالکیت، تن من برده شماست روحم آزاد است، بنده شهوت و هوا نیستم: «غیر حق را من عدم انگاشتم»، من فقط بنده یک حقیقت می‌باشم و روحم در مقابل یک فرمان خاضع است و آن خداوند متعال است که خالق من است؛ من حاضرم علاوه بر بندگی، در چهاردیواری زندان هم بسر ببرم و بنده شهوت و هوا نشوم

 

حکمت‌ها و اندرزها، ج 1 (صفحه22)


[ دوشنبه 103/3/21 ] [ 9:53 صبح ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(78)

فصاحت هم یک نوع زیبایی در سخن است. وقتی که انسان یک سخن زیبا را می‌‏شنود خود به خود به سوی آن کشیده می‌شود. شعر حافظ نیرویی از زیبایی دارد که هر کسی که آن را می‏شنود به سوی آن کشیده می‌شود:
سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی‏دیدش و از دور خدایا می‌کرد
اینها کلامی است که ما قبل از اینکه بتوانیم توصیف کنیم- و بگوییم زیبایی آن در چه چیزش است- احساس می‌کنیم. می‌گویند زیبایی ممّا یدرَک و لایوصَف است؛ ادراک می‌شود، توصیف نمی‌شود.

 

نبوت (صفحه205)


[ یکشنبه 103/3/20 ] [ 12:3 عصر ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(77)

میر سیدشریف از بیست سالگی به کار تدریس و تحقیق مشغول بود، مخصوصاً به تدریس فلسفه و حکمت اهتمام زیاد داشت و حوزه درس قابل توجهی از فضلا تشکیل داده بود.
گویند یکی از کسانی که در حوزه درس او شرکت می‌کرد خواجه لسان الغیب حافظ شیرازی بود. هرگاه در مجلس او شعر خوانده می‌شد می‌گفت: به عوض این ترّهات به فلسفه و حکمت بپردازید، اما چون شمس الدین محمد (حافظ) می‌رسید، خود سید می‌پرسید: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان او اعتراض کردند که این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع می‌کنی ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می‌دهی؟ او در پاسخ می‌گفت: شعر حافظ همه‏ الهامات و حدیث قدسی و لطائف حِکمی و نکات قرآنی است

 

خدمات متقابل اسلام و ایران (صفحه496)


[ شنبه 103/3/19 ] [ 10:38 صبح ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(76)

ظاهراً در جنگ احد است؛ دیدند یکی از انصار (یعنی از مسلمانان ساکن مدینه) خیلی در این جنگ شجاعت به خرج می‌دهد و خیلی هنر کرد و افراد زیادی را به خاک انداخت. درحالی که او روی خاکها افتاده بود و لحظات آخرش را طی می‌کرد و از درد هم خیلی رنج میکشید، بعضی آمدند خدمت رسول اکرم و گفتند: یا رسولَ الله! فلانی خیلی مجاهد خوبی بود، خیلی سرباز خوبی بود، امروز خیلی فعالیت کرد. پیغمبر التفاتی نکرد. بار دیگر این سخن را گفتند. باز هم پیغمبر التفاتی نکرد. اسباب تعجب شد: چرا پیغمبر به چنین سرباز فداکاری اهمیت نمی‌دهد؟! تا اینکه یکی از مسلمین به بالین او رسید، گفت: مرحبا، تبریک می‌گویم به تو که فی سبیل الله مجاهده کردی و الآن داری شهید فی سبیل الله از دنیا می‌روی. گفت: من این حرفها سرم نمی‌شود، فی سبیل الله و شهید فی سبیل الله سرم نمی‌شود. من دیدم مردم مدینه و مردم مکه دارند با همدیگر می‏جنگند؛ این طرف مردم مدینه هستند و آن طرف مردم مکه. تعصب وطنی و همشهری‏‌گری مرا وادار کرد که چنین کنم. این حرفهایی که تو می‌گویی، من سرم نمی‌شود. من به خاطر تعصب وطن و تعصب ملی‌گری و تعصب همشهری‏‌گری این کار را کردم. بعد هم چون دید از درد رنج‏ می‌برد، گفت: من طاقت ندارم این دردها را تحمل کنم. به زحمت از جا حرکت کرد و سر شمشیرش را گذاشت روی قلبش و یک فشار داد، خودکشی هم کرد. تازه فهمیدند که چرا پیغمبر اعتنایی نکرد؛ چون جهاد باید جهاد فی سبیل الله باشد، هجرت باید هجرت فی سبیل الله باشد؛ یعنی در هجرت، مسافرت ظاهری با سلوک الی الله هر دو توأم باشد؛ هجرت کننده، هم مهاجر باشد و هم عارف سالک.

آزادی معنوی (صفحه159)


[ چهارشنبه 103/3/16 ] [ 9:24 صبح ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(75)

در هر جامعه‌‏ای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود- عفاف در همین حدود اسلامی که عرض می‌کنم- یعنی زنان در خارج دایره و کادر ازدواج، خودآرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذت‏‌جویی و کام‌جویی به وسیله چشم، دست، لامسه و غیر لامسه نبودند قلبها و روحها آرام و سالم است، و در هر جامعه‌‏ای که برعکسِ [این حالت‏] است اولین ناراحتی اجتماعی، ناراحتی‌های روانی است.

 

 آشنایی با قرآن، ج 4 ص 97


[ سه شنبه 103/3/15 ] [ 10:1 عصر ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(74)

قرآن انسان را موجودی می‌داند که علی‏ الدوام در تغییر و تحول است و قلب انسان را که «قلب» می‌گویند «لتقلّبه» چون زیر و زبر می‌گردد. و البته ناگفته پیداست که مراد از «قلب» این جسم گوشتی صنوبری شکل طرف چپ بدن نیست، بلکه منظور همان روح و روان انسانی است که هر لحظه‌ای حالت جدیدی به خود می‌گیرد. پیغمبر می‌فرماید:
مَثَلُ الْقَلْبِ کمَثَلِ ریشَةٍ فِی الْفَلاتِ تَعَلَّقَتْ فی اصْلِ شَجَرَةٍ یقَلِّبُهَا الرّیحُ ظَهْراً لِبَطْنٍ‏ «1».
دل انسان مانند یک پَر است که در بیابانی به درختی آویزان کرده باشند که‏ باد آن را دائماً دگرگون می‌کند

 

آشنایی با قرآن، ج 2 (صفحه78)


[ دوشنبه 103/3/14 ] [ 10:38 صبح ] [ m.f ]

گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)

(73)

شخصی از حضرت علی علیه السلام سؤال کرد: چرا ما در هر رکعت نماز دو بار سجده می‌کنیم؟ همین‌طور که یک بار رکوع می‌کنیم یک بار هم سجده کنیم. چه خصوصیتی در خاک است؟ (البته می‌دانید که سجده یک خضوع بالاتر و خشوع بیشتری از رکوع است؛ چون سجده این است که انسان آن عزیزترین عضوش را- عزیزترین عضو انسان سر است، آنجا که مغز انسان قرار گرفته است و در سر هم عزیزترین نقطه پیشانی است- به علامت عبودیت روی پست ترین چیز یعنی خاک می‌گذارد، جبین بر خاک می‏ساید، این‏طور در مقابل پروردگار اظهار کوچکی می‌کند.).
امیرالمؤمنین این آیه را خواند: مِنْها خَلَقْناکمْ وَ فیها نُعیدُکمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکمْ تارَةًاخْری‏ . اول که سر بر سجده می‌گذاری و برمی‏داری یعنی‏ مِنْها خَلَقْناکمْ. همه ما از خاک آفریده شده‌ایم، تمام این پیکر ما ریشه‏‌اش خاک است، هرچه هستیم از خاک به وجود آمده‌ایم. دومرتبه سرت را به خاک بگذار، یادت بیاید که می‏‌میری و باز به خاک برمی‌گردی. دوباره سرت را از خاک بردار و یادت بیفتد که یک بار دیگر از همین خاک محشور و مبعوث خواهی شد

آزادی معنوی (صفحه104)


[ شنبه 103/3/12 ] [ 10:37 عصر ] [ m.f ]
   1   2      >
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 56
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 150434