گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(77)
میر سیدشریف از بیست سالگی به کار تدریس و تحقیق مشغول بود، مخصوصاً به تدریس فلسفه و حکمت اهتمام زیاد داشت و حوزه درس قابل توجهی از فضلا تشکیل داده بود.
گویند یکی از کسانی که در حوزه درس او شرکت میکرد خواجه لسان الغیب حافظ شیرازی بود. هرگاه در مجلس او شعر خوانده میشد میگفت: به عوض این ترّهات به فلسفه و حکمت بپردازید، اما چون شمس الدین محمد (حافظ) میرسید، خود سید میپرسید: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان او اعتراض کردند که این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع میکنی ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان میدهی؟ او در پاسخ میگفت: شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسی و لطائف حِکمی و نکات قرآنی است
خدمات متقابل اسلام و ایران (صفحه496)
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(76)
ظاهراً در جنگ احد است؛ دیدند یکی از انصار (یعنی از مسلمانان ساکن مدینه) خیلی در این جنگ شجاعت به خرج میدهد و خیلی هنر کرد و افراد زیادی را به خاک انداخت. درحالی که او روی خاکها افتاده بود و لحظات آخرش را طی میکرد و از درد هم خیلی رنج میکشید، بعضی آمدند خدمت رسول اکرم و گفتند: یا رسولَ الله! فلانی خیلی مجاهد خوبی بود، خیلی سرباز خوبی بود، امروز خیلی فعالیت کرد. پیغمبر التفاتی نکرد. بار دیگر این سخن را گفتند. باز هم پیغمبر التفاتی نکرد. اسباب تعجب شد: چرا پیغمبر به چنین سرباز فداکاری اهمیت نمیدهد؟! تا اینکه یکی از مسلمین به بالین او رسید، گفت: مرحبا، تبریک میگویم به تو که فی سبیل الله مجاهده کردی و الآن داری شهید فی سبیل الله از دنیا میروی. گفت: من این حرفها سرم نمیشود، فی سبیل الله و شهید فی سبیل الله سرم نمیشود. من دیدم مردم مدینه و مردم مکه دارند با همدیگر میجنگند؛ این طرف مردم مدینه هستند و آن طرف مردم مکه. تعصب وطنی و همشهریگری مرا وادار کرد که چنین کنم. این حرفهایی که تو میگویی، من سرم نمیشود. من به خاطر تعصب وطن و تعصب ملیگری و تعصب همشهریگری این کار را کردم. بعد هم چون دید از درد رنج میبرد، گفت: من طاقت ندارم این دردها را تحمل کنم. به زحمت از جا حرکت کرد و سر شمشیرش را گذاشت روی قلبش و یک فشار داد، خودکشی هم کرد. تازه فهمیدند که چرا پیغمبر اعتنایی نکرد؛ چون جهاد باید جهاد فی سبیل الله باشد، هجرت باید هجرت فی سبیل الله باشد؛ یعنی در هجرت، مسافرت ظاهری با سلوک الی الله هر دو توأم باشد؛ هجرت کننده، هم مهاجر باشد و هم عارف سالک.
آزادی معنوی (صفحه159)
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(75)
در هر جامعهای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود- عفاف در همین حدود اسلامی که عرض میکنم- یعنی زنان در خارج دایره و کادر ازدواج، خودآرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذتجویی و کامجویی به وسیله چشم، دست، لامسه و غیر لامسه نبودند قلبها و روحها آرام و سالم است، و در هر جامعهای که برعکسِ [این حالت] است اولین ناراحتی اجتماعی، ناراحتیهای روانی است.
آشنایی با قرآن، ج 4 ص 97
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(74)
قرآن انسان را موجودی میداند که علی الدوام در تغییر و تحول است و قلب انسان را که «قلب» میگویند «لتقلّبه» چون زیر و زبر میگردد. و البته ناگفته پیداست که مراد از «قلب» این جسم گوشتی صنوبری شکل طرف چپ بدن نیست، بلکه منظور همان روح و روان انسانی است که هر لحظهای حالت جدیدی به خود میگیرد. پیغمبر میفرماید:
مَثَلُ الْقَلْبِ کمَثَلِ ریشَةٍ فِی الْفَلاتِ تَعَلَّقَتْ فی اصْلِ شَجَرَةٍ یقَلِّبُهَا الرّیحُ ظَهْراً لِبَطْنٍ «1».
دل انسان مانند یک پَر است که در بیابانی به درختی آویزان کرده باشند که باد آن را دائماً دگرگون میکند
آشنایی با قرآن، ج 2 (صفحه78)
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(73)
شخصی از حضرت علی علیه السلام سؤال کرد: چرا ما در هر رکعت نماز دو بار سجده میکنیم؟ همینطور که یک بار رکوع میکنیم یک بار هم سجده کنیم. چه خصوصیتی در خاک است؟ (البته میدانید که سجده یک خضوع بالاتر و خشوع بیشتری از رکوع است؛ چون سجده این است که انسان آن عزیزترین عضوش را- عزیزترین عضو انسان سر است، آنجا که مغز انسان قرار گرفته است و در سر هم عزیزترین نقطه پیشانی است- به علامت عبودیت روی پست ترین چیز یعنی خاک میگذارد، جبین بر خاک میساید، اینطور در مقابل پروردگار اظهار کوچکی میکند.).
امیرالمؤمنین این آیه را خواند: مِنْها خَلَقْناکمْ وَ فیها نُعیدُکمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکمْ تارَةًاخْری . اول که سر بر سجده میگذاری و برمیداری یعنی مِنْها خَلَقْناکمْ. همه ما از خاک آفریده شدهایم، تمام این پیکر ما ریشهاش خاک است، هرچه هستیم از خاک به وجود آمدهایم. دومرتبه سرت را به خاک بگذار، یادت بیاید که میمیری و باز به خاک برمیگردی. دوباره سرت را از خاک بردار و یادت بیفتد که یک بار دیگر از همین خاک محشور و مبعوث خواهی شد
آزادی معنوی (صفحه104)
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(72)
از نظر علی ( ع ) آن اصلی که میتواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگهدارد ، به پیکر اجتماع ، سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است ، ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی که به نفع او ستمگری میشود راضی و آرام نگهدارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان ، عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را میتواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد ، اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمیرساند
سیری در نهج البلاغه ج 1 ص 113
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(71)
انسان احیانا خود را با " ناخود " اشتباه میکند و " ناخود " را " خود " میپندارد و چون ناخود را خود میپندارد آنچه به خیال خود برای خود میکند در حقیقت برای ناخود میکند و خود واقعی را متروک و مهجور و احیانا ممسوخ میسازد . مثلا آنجا که انسان واقعیت خود را همین " تن " میپندارد و هر چه میکند برای تن و بدن میکند خود را گم کرده و فراموش کرده و ناخود را خود پنداشته است
سیری در نهج البلاغه ج1 ص 295
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(70)
حکمای الهی معتقدند که نفس انسان مادامی که در دنیا هست نه میتواند لذات و بهجتهای معنوی را در حدی که هست درک کند چونهمان توجهش به بدن گویی یک حالت تخدیری در او ایجاد میکند؛ کاملًا باید از بدن آزاد باشد تا آن لذت و بهجت معنوی را در آن حد خودش درک کند؛ و نه میتواند آلام معنوی و روحی را در حدی که هست درک کند، باز به واسطه همین اشتغال به بدن. آنها معتقدند همینقدر که انسان میمیرد و روح انسان از این اشتغال تدبیری آزاد میشود، به باطن ذات خودش مراجعه میکند، یعنی او هست و باطن ذات خودش. اگر ملکاتی که کسب کرده است ملکات فاضله باشد، خصلتهایی که به دست آورده است خصلتهای عالی و روحانی و معنوی باشد، برای او بهجتی دست میدهد. مثلًا وقتی که به برزخ منتقل میشود اگر آن قسمت برزخش باغی از باغهای بهشت باشد (الْقَبْرُ امّا رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ اوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرانِ) به او لذت و بهجتی دست میدهد که نمونهاش را در دنیا هرگز احساس نکرده و نمیتوانسته احساس کند و محال بوده که او در این دنیا احساس نماید. (بعد در جای خودش عرض میکنم افراد استثنایی چگونه هستند.) و اما اگر برعکس، به عذابهای خودش، به آن ملکات پست و عقدهها و کینهها و کبرها و حسدها و عنادها و شرکها برگردد آنوقت یک درد و المی احساس میکند که هرگز نمونهاش را در دنیا احساس نکرده است.
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(69)
در انسان دو تمایل وجود دارد: یکی تمایل روح انسان و دیگر تمایل تن انسان.
میل جان اندر ترقّی و شرف
میل تن در کسب اسباب و علف
اگر میخواهی جان و روحت آزاد باشد نمیتوانی شکمپرست باشی نمیتوانی زنپرست باشی
و روحت آزاد باشد، پولپرست باشی و روحت آزاد باشد و درواقع نمیتوانی شهوتپرست باشی،
خشمپرست باشی. پس اگر میخواهی واقعاً آزاد باشی، روحت را باید آزاد کنی.
آزادی معنوی ص 31
گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(68)
فلاسفه یک حرفی دارند به نام «اتحاد عاقل و معقول». مسئله اتحاد عاقل و معقول مسئله خیلی مهمی است که از قدیم و حتی در فلسفه جدید هم مطرح است و آن این است که میگویند انسان همان چیزی است که میاندیشد (این فارسی مطلب است)، که مولوی هم این را در آن شعر معروفش میگوید :
ای برادر تو همه اندیشهای مابقی تو استخوان و ریشهای
جوهر تو همان اندیشه توست، باقی دیگر که استخوان و پی و غیر آن است، اینها که تو نیستی. رگ و پی و گوشت و اعصاب و استخوان و غیر آن، اینها که تو نیستی، تو همان اندیشه هستی.
آشنایی با قرآن، ج11(صفحه153)