گزیده ای از سخنان استاد شهید مطهری (ره)
(79)
یوسف صدّیق سالها نام بردگی داشت، یعنی در بازار خرید و فروش کالاها خرید و فروش میشد، مانند یک کالای بیجان دست به دست میگشت، از زیر دست این خارج میشد و زیردست دیگری قرار میگرفت، از این خانه به آن خانه منتقل میشد، مالک هیچ چیز نبود، حتی غذایی که میخورد و یا جامهای که میپوشید از آنِ اربابان بود؛ اگر کار میکرد و محصولی از دسترنج خود تهیه میکرد باز هم متعلق به خودش نبود، زیرا بنده و برده هرچه کسب میکند به ارباب تعلق میگیرد.
یوسف از نظر جسمانی کاملاً برده بود، ولی همین یوسف ثابت کرد که آقاتر و آزادتر از او در همه کشور مصر وجود ندارد. محبوب و معشوق یکی از زیباترین زنان مصر واقع شد و همان یوسف غلام و برده جواب رد به آن زن زیبای جوان متشخص داد، گفت در عین اینکه از لحاظ قانون مالکیت، تن من برده شماست روحم آزاد است، بنده شهوت و هوا نیستم: «غیر حق را من عدم انگاشتم»، من فقط بنده یک حقیقت میباشم و روحم در مقابل یک فرمان خاضع است و آن خداوند متعال است که خالق من است؛ من حاضرم علاوه بر بندگی، در چهاردیواری زندان هم بسر ببرم و بنده شهوت و هوا نشوم
حکمتها و اندرزها، ج 1 (صفحه22)