سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته های معنوی

نظر

 

همگام با قرآن

صفات بندگان شایسته

وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً

(فرقان/67)

(و بندگان خدای بخشنده ،کسانی هستند که)

در هنگام انفاق ، نه اسراف کنند و نه سختگیرند و در میان این دو ، راه میانه را پیش گیرند

پنجم : میانه روی

  • انسان برای ادامه ی زندگی خود نیازمند کسب در آمد و هزینه کردن آن برای نیازهای مختلف خود می باشد ، امّا با این حال ، درست و بجا هزینه نمودن نیازمند دانش ، تجربه وآگاهی از موارد مصرف است که نمی توان گفت همه ی افراد جامعه از این موضوع آگاهی واطلاع لازم را دارند ، لذا این نا آگاهی ، موجب می شود که انسان دچار افراط وتفریط در امر مخارج خود گردد ، از این رو ،گاه در خرج کردن زیاده روی نموده و در جایی که نباید هزینه کند ، خرج می کند و گاه در جایی که باید هزینه نماید ، کوتاهی می نماید واز این کار خود داری می نماید و به اصطلاح بخل می ورزد .
  • بر این اساس میانه روی و راه اعتدال را پیمودن ، یک فضیلت و ارزش رفتاری برای انسان محسوب می شود که شایسته است انسان از موارد و جزئیات آن در زندگی خود آگاه شده وآن را بکار بندد ، گرچه میانه روی اختصاصی به انفاق نداشته و در تمام رفتار های انسان می توان مصداقی برای آن پیدا نمود  و به نظر می رسد برای نهادینه شدن میانه روی در رفتار های انسان ، لازم است از دوران کودکی و در خانواده به این امر توجّه گردد تا به صورت یک عادت رفتاری برای انسان در آید .
  • در برخی از روایات مصادیقی برای این اسراف و یا سختگیری در انفاق ذکر کرده اند که آگاهی از آن مفید خواهد بود ، مثلاً در روایتی از پیامبر صلی الله علیه وآله مصداق اسراف را ، هزینه کردن در حرام معرفی نموده و مصداق سختگیری را منع و عدم پرداخت حق خداوند دانسته اند (1) ، با این توضیح که ممکن است کسی درآمد حلالی دارد ولی آن را در راه حرامی مصرف می کند که این اسراف است و یا از حق واجبی که باید بپردازد ، خود داری می کند مانند زکات وخمس که این نوعی بخل وسخت گرفتن در انفاق است .

پرسش :چرا هزینه کردن در حرام ، اسراف محسوب می شود ؟

پاسخ : اگر کسی در آمد حلالی داشته باشد و آن را صرف موضوع حرامی کند در حقیقت مال خود را هدر داده و در مورد شایسته ای آن را هزینه نکرده است لذا دچار اسراف و ضایع کردن مال خویش شده است .

----------------------

1-تفسیر الصافی، ج‏4، ص: 24