(20)


قرآن می‌گوید همیشه در طول تاریخ حق و باطل وجود داشته و این نزاع، ناشی از طبیعت بشر است؛ چون بشر موجودی است دو طبیعتی و دو سرشتی، موجودی است که- به تعبیری که در اخبار و روایات ما آمده است- خدای متعال در آن شهوت و عقل را ترکیب کرده است.
ولی در عین حال از نظر قرآن در این نزاع در طول تاریخ، غلبه با خیر است، عدل و نور بقا دارند و ظلمت و شر موقت‏‌اند. قرآن مجید معیار را همچون مارکس مالکیت قرار نمی‌دهد بلکه برای ایمان و مایه‌های روحی و فطری اصالت قائل است؛ یعنی قرآن نمی‌گوید که دین و مذهب و اخلاق همیشه ملعبه ثروت بوده‌اند، و به شدت این‏ نظر را رد می‌کند. و البته احیاناً قدرت و ثروت توانسته‌اند در مذهب تأثیر بگذارند و بدعت و تحریف به وجود آورند، ولی متقابلًا بیشتر مذهب توانسته به عنوان یک عامل قوی و نیرومند در سرنوشت بشر مؤثر باشد.
اصالت از آنِ حق است‏
از نظر قرآن مجید، شر و باطل اصالتی ندارد بلکه زائده‏ای است که به طفیل حق پیدا می‌شود. مثل سایه و نور یا ظلمت و نور که هر دو هستند ولی ظلمت در مقابل نور اصالتی ندارد؛ یعنی ما دو واقعیت نداریم که از دو منشأ مختلف سرچشمه گرفته باشند، یکی نور باشد دیگری ظلمت،
بلکه اصلْ نور است و آنجا که نور نیست ظلمت است نه اینکه آنجا که نور نیست چیز دیگری ضد نور وجود دارد. ظلمت همان نبودن نور است.
و یا نظیر مسئله‌ سلامت و بیماری است، به این معنا که اگر بدن انسان بخواهد سالم باشد بایستی در آن تعادل برقرار گردد؛ یعنی مثلًا گلبولهای سفید خونش از مقدار معین نه بیشتر باشد و نه کمتر، و همچنین گلبولهای قرمز خونش، اوره خونش، فشار خونش. مرض چیزی نیست جز نبودن سلامتی و آنچه که در بدن انسان اصل است همان تعادل و سلامتی است و اگر در اثر نامیزانی طبایع مرضی پیش آمد خواه ناخواه به اصل اولیه که سلامتی باشد برخواهد گشت


استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 2، ص111