السلام علیک یا ابالفضل العباس علیه السلام
آیا شنیده ای قصة آب و شطِّ فرات ؟
لب هایِ خشکیده ، نشسته ، در کنار باب
طفلان ، تشنه و زینب ، در اضطراب
ششماهه ، در آغوشِ مادرش رُباب
او تشنه و مادر ، به جستجویِ آب
مشک ها ، خالی ، از هر چه بوده آب
دشمن محاصره کرده ، بسته راهِ فرات
عباس به غیرت آمده ، از دل ، کشیده آه
فریادِ العطش شنیده ، از او برده هر چه تاب
بر اسب نشسته ، مشک به دوشش ، رفته با شتاب
او به سوی فرات و دشمن در کنار آب
او شکافته دل دشمن را ، پر کرده ، مشک را ز آب
آیا او تواند ، که رساند ، به لب های خشکیده ، آب ؟
امّا دل ها بسوزد ، که فرزند بو تراب
نه توانست خود را به خیمه ها رساند نه مشک آب !
https://www.instagram.com/noktehaye_manavi_110